اخبار

ایران ممکن است برای ساخت سریع بمب اتمی وسوسه شود؛ ترامپ در دام آیت الله خامنه‌ای نیفتد – نیوزلند

اکنون، ایالات متحده این فرصت را دارد که این روند را متوقف کند و به‌جای آن، به سمت «تقویت» حرکت کند: تقویت منافع و متحدان خود و تضعیف فعالانه دشمنانش.

به گزارش سرویس بین الملل نیوزلند، «الیوت آبرامز» در مقاله‌ای در فارن افرز به بررسی وضعیت خاورمیانه در دور دوم ریاست جمهوری ترامپ پرداخته که ترجمه آن در ادامه می‌آید.

لازم به ذکر است انتشار مقالات اندیشکده‌های خارجی به معنای تایید محتوای آن از سوی نیوزلند نیست.

«الیوت آبرامز» عضو ارشد مطالعات خاورمیانه در شورای روابط خارجی است. او در دولت‌های ریگان و جورج دبلیو بوش در سمت‌های ارشد شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه و در دولت اول ترامپ به عنوان نماینده ویژه برای ایران و ونزوئلا خدمت کرد.

خاورمیانه‌ای که رئیس‌جمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، امروز با آن مواجه است، دارای تهدید‌ها و فرصت‌هایی است که هشت سال پیش، زمانی که او برای اولین بار روی کار آمد، وجود نداشتند. بزرگ‌ترین تهدید‌ها شامل پیشرفت ایران در دستیابی به سلاح هسته‌ای و روابط نزدیک جمهوری اسلامی با روسیه و چین است. بهترین فرصت‌ها نیز از تضعیف شدید حزب‌الله و حماس توسط اسرائیل، حملات اسرائیل به ایران و فروپاشی دولت بشار اسد در سوریه ناشی شده‌اند.

تهدید‌ها بدون شک جدی هستند، اما در مجموع، مزایای بالقوه بر معایب احتمالی برتری دارند. در واقع، مدت زیادی است که خاورمیانه چنین شرایط مساعدی برای منافع آمریکا فراهم نکرده است.

یک سال و نیم پیش، سیاست خارجی ایران را می‌توانستند بسیار موفق ارزیابی کنند. برنامه هسته‌ای این کشور به‌طور مداوم در حال تولید اورانیوم غنی‌شده بود و تا سال ۲۰۲۴، ایران به‌اندازه کافی برای ساخت چندین بمب ذخیره داشت. واشنگتن تا حد زیادی تحریم‌های خود علیه ایران را اجرا نمی‌کرد. چین حدود ۹۰ درصد از نفت ایران را خریداری می‌کرد و این مسئله موجب بهبود چشمگیر وضعیت مالی حکومت ایران شده بود.

روابط سیاسی و نظامی ایران با چین و روسیه رو به گسترش بود؛ ایران حمایت آنها را در برابر اقدامات شورای امنیت سازمان ملل به‌دست آورده و از طریق ارسال سلاح به مسکو، پول و قدردانی دریافت کرده بود

روابط سیاسی و نظامی ایران با چین و روسیه رو به گسترش بود؛ ایران حمایت آنها را در برابر اقدامات شورای امنیت سازمان ملل به‌دست آورده و از طریق ارسال سلاح به مسکو، پول و قدردانی دریافت کرده بود. علاوه بر این، «حلقه آتش» متحدان و گروه‌های نیابتی ایران—حزب‌الله در لبنان، حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه، شبه‌نظامیان شیعه در عراق و سوریه و حوثی‌ها در یمن—به‌نظر می‌رسید که معضلی باشد که اسرائیل قادر به حل آن نیست.

اما از آن زمان، اسرائیل ورق را برگردانده است. حماس از تهاجم اسرائیل به غزه که پس از حملات این گروه در اکتبر ۲۰۲۳ انجام شد، جان سالم به در برده و همچنان در این منطقه مسلط است. اما دیگر هرگز تهدیدی جدی از نظر نظامی برای اسرائیل نخواهد بود. اسرائیلی‌ها رهبران حزب‌الله را از میان برده و به لبنان فرصت داده‌اند تا حاکمیت خود را بازپس بگیرد. رژیم اسد از بین رفته است و مسیر تسلیحاتی که مدت‌ها از ایران، از طریق سوریه، به لبنان و گروه‌های مسلح و حامیان آنها در غزه، اردن و کرانه باختری می‌رسید، در حال بسته شدن به نظر می‌رسد.

ترامپ می‌تواند از این شرایط بهره ببرد، اما تنها در صورتی که دولت او حاضر باشد از هدف همیشگی واشنگتن در خاورمیانه—یعنی «ثبات» —دست بکشد و به جای آن، به دنبال تغییرات اساسی باشد که امنیت ایالات متحده و متحدانش را تقویت کند. طی دو دهه گذشته، آنچه سیاستمداران آمریکایی «ثبات» نامیده‌اند، در واقع به معنای حفظ وضعیتی بوده که در آن غزه کاملاً تحت کنترل حماس قرار داشت، حزب‌الله بر لبنان مسلط بود و برنامه هسته‌ای ایران پیشرفت می‌کرد.

اصطلاح مناسب‌تر برای این وضعیت «فرسایش» بود، زیرا نفوذ آمریکا به‌طور مداوم کاهش می‌یافت و متحدان واشنگتن کمتر احساس امنیت می‌کردند. اکنون، ایالات متحده این فرصت را دارد که این روند را متوقف کند و به‌جای آن، به سمت «تقویت» حرکت کند: تقویت منافع و متحدان خود و تضعیف فعالانه دشمنانش. نتیجه چنین رویکردی منطقه‌ای خواهد بود که تهدید‌ها در آن کاهش می‌یابد و اتحاد‌های آمریکا مستحکم‌تر می‌شود.

دام تهران

بزرگ‌ترین مانع در مسیر شکل‌گیری یک خاورمیانه مطلوب‌تر، تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای است. ترامپ اکنون به‌صراحت اعلام کرده که ایالات متحده به ایران اجازه نخواهد داد در این مسیر موفق شود. رهبر عالی ایران، (آیت الله) علی خامنه‌ای، اکنون ۸۵ سال دارد. او در حالی که به چهار سال آینده می‌اندیشد، وسوسه خواهد شد (و به او توصیه خواهد شد) که برای ساخت بمب هسته‌ای عجله کند، زیرا آن را تنها راه تضمین بقای نظام خود می‌داند.

رهبر عالی ایران، (آیت الله) علی خامنه‌ای، اکنون ۸۵ سال دارد. او در حالی که به چهار سال آینده می‌اندیشد، وسوسه خواهد شد (و به او توصیه خواهد شد) که برای ساخت بمب هسته‌ای عجله کند، زیرا آن را تنها راه تضمین بقای نظام خود می‌داند

ترامپ روشن ساخته که چنین اقدامی دقیقاً همان چیزی است که بیشترین تهدید را متوجه نظام خواهد کرد، زیرا نه‌تنها انزوای بیشتر، بلکه در صورت لزوم، حمله نظامی ایالات متحده را به همراه خواهد داشت. برای آنکه این تهدید نسبت به گذشته باورپذیرتر شود، واشنگتن باید به‌طور علنی برنامه‌ریزی، آمادگی و تمرین برای چنین حمله‌ای را، با هماهنگی اسرائیل، آغاز کند.

ترامپ همواره راه‌حل مذاکره را برای بن‌بست ایالات متحده و ایران ترجیح داده و همچنان بر این موضع استوار است. هدف کمپین «فشار حداکثری» او در سال‌های ۲۰۱۹–۲۰۲۰ نه تغییر نظام، بلکه دستیابی به یک توافق جامع و جدید بود که جایگزین توافق ناقص باراک اوباما در سال ۲۰۱۵ (برجام) شود. همین اواخر، ترامپ در حساب خود در شبکه اجتماعی Truth Social نوشت که به‌جای حمله مشترک آمریکا و اسرائیل برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، او «بسیار ترجیح می‌دهد که یک توافق صلح هسته‌ایِ راستی‌آزمایی‌شده منعقد شود که به ایران اجازه دهد به‌صورت مسالمت‌آمیز رشد کرده و شکوفا شود.»

ترامپ به‌وضوح همچنان احتمال (هرچند اندک) این را در نظر دارد که (آیت الله) خامنه‌ای کهنسال، پس از مشاهده فروپاشی راهبرد «حلقه آتش»، در مواجهه با امکان تحریم‌های اقتصادی شدید و با درک ناآرامی‌های داخلی ایران، ممکن است توافقی را بپذیرد که برنامه سلاح هسته‌ای را متوقف کرده و پرداخت‌ها و ارسال تسلیحات به نیرو‌های نیابتی ایران را متوقف کند. اما ترامپ باید به همان اندازه از دام احتمالی که (آیت الله) خامنه‌ای برای او پهن می‌کند نیز آگاه باشد: یک مذاکره نمایشی جدید که هدف آن گرفتار کردن واشنگتن در گفت‌و‌گو‌های بی‌پایان است، جایی که مذاکره‌کنندگان ایرانی با فریب، ترامپ را به سراب یک توافق موفقیت‌آمیز و در نهایت جایزه نوبل صلح دلخوش می‌کنند، درحالی‌که برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران در پس‌زمینه به پیش می‌رود.

برای اجتناب از این دام، ترامپ به‌درستی تحریم‌های شدید اقتصادی آمریکا را بازگردانده است که منابع مالی ایران را محدود می‌کند. او همچنین باید آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را تحت فشار بگذارد تا بازرسی‌های سخت‌گیرانه‌ای از تأسیسات ایران مطالبه کند. ترامپ باید اصرار داشته باشد که ایران گام‌های فوری و ملموس برای نشان دادن کنار گذاشتن هدف هسته‌ای خود بردارد؛ برای مثال، با آغاز صادرات اورانیوم غنی‌شده تا سطح ۶۰ درصد (یا کاهش سطح غنی‌سازی آن) و موافقت با بازرسی‌های آژانس از سایت‌های نظامی که تاکنون از دسترسی به آنها جلوگیری کرده است.

اگر تهران تا تابستان امسال این اقدامات را انجام ندهد، ترامپ باید فرانسه و بریتانیا را ترغیب کند تا سازوکار «بازگشت خودکار تحریم‌ها» (مکانیسم ماشه) در شورای امنیت سازمان ملل را فعال کنند که همه تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران را که پیش از توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ اعمال شده بودند، مجدداً برقرار می‌کند—سازوکاری که در همان توافق پیش‌بینی شده و فرانسه و بریتانیا هنوز به آن پایبند هستند.

ایران اعلام خواهد کرد که فعال‌سازی این مکانیسم امکان مذاکرات را از بین می‌برد، اما ترامپ نباید فریب این ترفند را بخورد. تحریم‌های سازمان ملل و آمریکا همچنان می‌توانند در آینده لغو شوند، به شرطی که ایران واقعاً از توسعه سلاح‌های هسته‌ای دست بکشد

ایران اعلام خواهد کرد که فعال‌سازی این مکانیسم امکان مذاکرات را از بین می‌برد، اما ترامپ نباید فریب این ترفند را بخورد. تحریم‌های سازمان ملل و آمریکا همچنان می‌توانند در آینده لغو شوند، به شرطی که ایران واقعاً از توسعه سلاح‌های هسته‌ای دست بکشد. این واقعیت که هیچ کشوری تاکنون اورانیوم را تا سطح ۶۰ درصد غنی نکرده، مگر برای ساخت سلاح هسته‌ای، یادآور دشواری متقاعد کردن ایران به ترک این مسیر است. این امر نیازمند تهدید معتبر به اقدام نظامی است—و شاید در نهایت، واشنگتن مجبور شود این تهدید را عملی کند.

اما ایالات متحده در مواجهه با ایران تنها نیست—و اسرائیل نیز تنها شریک آن در این مبارزه نیست. همه متحدان آمریکا در منطقه از نفوذ ایران رنج می‌برند. تمایل دوستان عرب واشنگتن برای مقابله با ایران متغیر بوده و به میزان اطمینان آنها از پایبندی آمریکا بستگی دارد. به‌عنوان‌مثال، مذاکرات عربستان سعودی با ایران که با میانجی‌گری چین در مارس ۲۰۲۳ انجام شد، بازتاب تغییر اساسی در سیاست خارجی عربستان نبود، بلکه نوعی تدبیر دفاعی در شرایط ضعف آشکار آمریکا بود.

این اقدام عربستان نه‌تنها بیانگر تردید در مورد سیاست دولت بایدن در قبال ایران، بلکه نتیجه واکنش‌نشان‌ندادن دولت ترامپ به حمله ایران به تأسیسات کلیدی نفتی بقیق در سپتامبر ۲۰۱۹ نیز بود. اگر عربستان سعودی و دیگر کشور‌های عربی به این نتیجه برسند که ایالات متحده مصمم به توقف برنامه تسلیحات هسته‌ای ایران و تضعیف نیرو‌های نیابتی آن است، سیاست‌های خود را بر این اساس تنظیم خواهند کرد. این امر همچنین همکاری‌هایی مشابه آنچه در حمله ایران به اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ رخ داد را تسهیل خواهد کرد—حمله‌ای که تا حدی به دلیل کمک برخی کشور‌های عربی به اسرائیل و ایالات متحده برای دفع آن، ناکام ماند.

زمانی برای بازاندیشی

با این حال، انتظارات ترامپ از سعودی‌ها و دیگر کشور‌های عربی محدودیت‌هایی دارد. برای مثال، هنوز مشخص نیست که آیا عربستان سعودی می‌تواند به طور کامل به توافقات ابراهیم، که ترامپ در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود میان اسرائیل و چندین کشور عربی میانجی‌گری کرد، بپیوندد یا خیر. در جریان جنگ غزه، دولت عربستان (و شخص محمد بن سلمان، ولیعهد این کشور) از اظهارات مبهم درباره حق حاکمیت فلسطینی‌ها به طرح درخواست‌های صریح برای تشکیل یک دولت فلسطینی تغییر موضع داد.

اما واگذاری کرانه باختری به حکومت فلسطینی مستقل، در دیدگاه بیشتر اسرائیلی‌ها یک طرح باخت است، زیرا آنها معتقدند که خروج اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۵ شرایطی را فراهم کرد که به حماس امکان رشد و در نهایت انجام حمله وسیع خود در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را داد

اما واگذاری کرانه باختری به حکومت فلسطینی مستقل، در دیدگاه بیشتر اسرائیلی‌ها یک طرح باخت است، زیرا آنها معتقدند که خروج اسرائیل از غزه در سال ۲۰۰۵ شرایطی را فراهم کرد که به حماس امکان رشد و در نهایت انجام حمله وسیع خود در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ را داد. در مورد مسئله فلسطینی‌ها، پل زدن میان آنچه سعودی‌ها می‌گویند که نیاز دارند و آنچه سیاستمداران اسرائیلی حاضر به ارائه آن هستند، بسیار دشوار خواهد بود.

با این حال، جایزه‌ای که سعودی‌ها در واقع برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل به دنبال آن هستند، هیچ ربطی به فلسطینی‌ها ندارد: آنچه ریاض بیشتر از هر چیز دیگری می‌خواهد، توافق‌های دفاعی با ایالات متحده است که امنیت سعودی‌ها را به طور واقعی تقویت کند. زیرا یک توافق اسرائیل و سعودی تغییرات زیادی نه تنها در خاورمیانه، بلکه در روابط اسرائیل با جهان مسلمان ایجاد خواهد کرد، دولت ترامپ باید ببیند که تا کجا می‌تواند پیش برود.

آنها باید با اعضای هر دو حزب سیاسی آمریکا همکاری کنند تا بررسی کنند کدام شکل از ترتیبات دفاعی ایالات متحده و سعودی‌ها ممکن است تایید کنگره را به دست آورد. یک معاهده مشابه ناتو یکی از گزینه‌هاست. گزینه دیگر ممکن است تضمین کمتر از حمایت دفاعی باشد که شامل تبدیل پادشاهی سعودی به یک متحد عمده غیر ناتو و تضمین شایستگی آن برای دسترسی به سیستم‌های سلاح پیشرفته باشد.

در عین حال، بدون پذیرش درخواست برای تشکیل دولت فلسطینی به عنوان هدفی زمان‌بندی شده و اجتناب‌ناپذیر، واشنگتن باید راه‌هایی بیابد که ایده خودگردانی فلسطینی‌ها را کمتر تهدیدآمیز برای اسرائیل کند—حداقل در کرانه باختری. فساد، بی‌کفایتی و عدم محبوبیت تشکیلات خودگردان فلسطینی و نفوذ و محبوبیت حماس به طور قابل درکی باعث می‌شود که اسرائیلی‌ها هرگونه افزایش در خودگردانی فلسطینی‌ها را تهدیدی ببینند.

اما در هر سناریویی غیر از الحاق کامل اسرائیل به کرانه باختری در یک «راه‌حل یک‌دولت»، که بیشتر اسرائیلی‌ها با آن مخالفند، باید یک نهاد حکومتی فلسطینی معتبر و با صلاحیت وجود داشته باشد—هرچند لزوماً تشکیلات خودگردان فلسطینی که توسط توافقات اسلو تأسیس شد نباشد.

مشارکت حماس در خودگردانی فلسطینی‌ها برای اسرائیل و ایالات متحده غیرقابل قبول است. دولت بایدن بار‌ها از «تشکیلات خودگردان فلسطینی اصلاح‌شده» به عنوان بهترین گزینه سخن گفت، اما هیچ اقدامی برای تحقق چنین امری نکرد. بیست سال پیش، دولت جورج بوش (که من در آن خدمت می‌کردم) موفق شد اصلاحات واقعی از تشکیلات خودگردان فلسطینی (PA) درخواست کند.

 ایالات متحده فشار زیادی برای انتصاب مقامات با شرافت و صلاحیت (از جمله سلام فیاض که از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ نخست‌وزیر تشکیلات خودگردان بود) وارد کرد، استاندارد‌های مدیریت مالی را اتخاذ کرد و تعدادی از فاسدترین مقامات از فهرست فتح را اخراج کرد. امروز، ایالات متحده و کشور‌های کلیدی عربی باید تغییرات مشابهی از رئیس تشکیلات خودگردان، محمود عباس، درخواست کنند. چنین فشاری می‌تواند دوباره تشکیلات خودگردان بهتری ایجاد کند. دولت ترامپ باید بر این نکته تأکید کند که متحدان عرب واشنگتن از نفوذ خود بر تشکیلات خودگردان استفاده کنند و این نهاد به خواسته‌های آنها به عنوان پیش‌شرط ادامه حمایت ایالات متحده پاسخ دهد.

چه کسی حرکت به سوی یک دولت فلسطینی در سال‌های آینده را بپسندد و چه اعتقاد داشته باشد که تشکیل کامل یک دولت فلسطینی خطرات غیرقابل عبوری برای اردن، اسرائیل و فلسطینی‌ها به همراه خواهد داشت، همه طرف‌ها باید از هدف بهبود حکومت برای فلسطینی‌ها حمایت کنند. اما هرگونه افزایش خودگردانی فلسطینی‌ها نیازمند تغییرات فوری در وضعیت موجود است.

آنروا، آژانس امدادی سازمان ملل که به فلسطینی‌ها کمک‌های بین‌المللی می‌دهد، به شدت تحت تأثیر ارتباطاتش با حماس قرار گرفته است و تعریف آنروا از «پناهندگان فلسطینی» به عنوان جمعیتی که با هر نسل جدید به طور بی‌پایانی رشد می‌کند، اساساً با پذیرش وضعیت اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی در تضاد است. دولت ترامپ که تأمین مالی ایالات متحده برای آنروا را متوقف کرده است، باید بر این نکته تأکید کند که این نهاد با همکاری آژانس‌های مؤثر سازمان ملل مانند برنامه جهانی غذا، یونیسف و کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل جایگزین شود.

مشارکت اسرائیل در این تلاش باید اجرای قوانین خود علیه افرادی باشد که در فعالیت‌ها علیه فلسطینی‌ها دخیل هستند، چه تخریب محصولات کشاورزی باشد و چه اعمال خشونت علیه افراد. همچنین باید از گروه‌های مستوطن جلوگیری کند که بدون هیچگونه پشتوانه قانونی یا تصمیمات رسمی دولتی، اراضی کرانه باختری را به عنوان اراضی اسرائیلی اعلام کنند.

پیشنهاد ترامپ مبنی بر اینکه ایالات متحده «غزه را تحت کنترل گرفته و بازسازی کند» در حالی که ساکنان آن در جایی دیگر زندگی کنند، پیچیدگی جدیدی به منازعه اسرائیل-فلسطین افزوده است. از نظر یک پیشنهاد عملی، این ایده غیرقابل اجرا است. اما ممکن است بهتر باشد آن را به عنوان انعکاسی از این واقعیت در نظر بگیریم که هیچ طرح واقع‌گرایانه‌ای برای غزه وجود ندارد

پیشنهاد ترامپ مبنی بر اینکه ایالات متحده «غزه را تحت کنترل گرفته و بازسازی کند» در حالی که ساکنان آن در جایی دیگر زندگی کنند، پیچیدگی جدیدی به منازعه اسرائیل-فلسطین افزوده است. از نظر یک پیشنهاد عملی، این ایده غیرقابل اجرا است. اما ممکن است بهتر باشد آن را به عنوان انعکاسی از این واقعیت در نظر بگیریم که هیچ طرح واقع‌گرایانه‌ای برای غزه وجود ندارد. از سال ۲۰۰۵، زمانی که اسرائیلی‌ها مستعمرات و نیرو‌های نظامی خود را از غزه خارج کردند، اسرائیل، ایالات متحده و سازمان ملل سعی کرده‌اند حماس را فریب داده و با مقامات فاسد تشکیلات خودگردان فلسطینی همکاری کنند. این رویکرد هیچ پیشرفتی به همراه نداشته است و در حقیقت به حملات ۷ اکتبر منتهی شد. علی‌رغم غیرواقعی بودن ایده ترامپ، طرز تفکر ناهنجار آن ممکن است به بازاندیشی سالمی در استراتژی ایالات متحده و شاید هم در سیاست‌های عربی و اسرائیلی منجر شود.

یک خاورمیانه جدید؟ 

در شمال اسرائیل، تضعیف حزب‌الله باید نه به عنوان یک دستاورد کامل، بلکه به عنوان گام اول به سوی یک خاورمیانه بسیار متفاوت دیده شود. گام بعدی باید شامل لبنان در توافقات ابراهیم باشد. به مدت چند دهه، سیاست ایالات متحده مؤسسات ضعیف لبنانی را به عنوان وضعیتی عادی و اجتناب‌ناپذیر پذیرفته است. واشنگتن همچنین شکلی معوج از ملی‌گرایی لبنانی را پذیرفته است که اسرائیل را دشمن معرفی کرده، اما سلطه ایران و سوریه بر لبنان را جشن گرفته است. ترامپ باید از نیرو‌های مسلح لبنان بخواهد که حضور مسلحانه حزب‌الله در جنوب را جلوگیری کنند و مرز‌های لبنان را برای جلوگیری از ورود کمک‌های تسلیحاتی ایران محافظت کنند. اگر لبنان نتواند به طور کامل در جنوب لبنان مستقر شود و فرآیند خلع سلاح حزب‌الله را آغاز نکند، واشنگتن باید کمک‌های قابل توجه خود به ارتش لبنان را معلق کند.

منتقدان استدلال خواهند کرد که قطع کمک به نیرو‌های مسلح لبنان موقعیت آنها را تضعیف می‌کند. اما همانطور که تأمین مالی بی‌پایان تشکیلات خودگردان فلسطینی بدون هیچ شرطی موفقیت به همراه نداشت، حمایت بی‌قید و شرط از ارتش لبنان نیز که ثروتی عظیم را هدر داد در حالی که حزب‌الله فقط قوی‌تر شد، نتیجه‌ای نداشت.

ترامپ باید همچنین تأکید کند که لبنان با اسرائیل برای حل اختلافات مرزی ساحلی و دریایی مذاکره کند. به طور ساده، حمایت دیپلماتیک، سیاسی و مالی ایالات متحده از لبنان باید به تلاش‌های آن کشور برای بازگرداندن حاکمیتش بستگی داشته باشد. هرچه فشار بیشتری اعمال شود، از جمله از طریق همکاری ایالات متحده با کشور‌های خلیج فارس و فرانسه، احتمال موفقیت رهبران لبنانی که می‌خواهند دولتی پاسخگو و مستقل بسازند بیشتر خواهد بود.

در آن سوی مرز در سوریه، هنوز برای دانستن نوع حکومتی که پس از فروپاشی دولت اسد به وجود خواهد آمد زود است. اما زود نیست که بدانیم هدف ایالات متحده در آنجا باید چه باشد: تکامل دولتی مشروع بر اساس رضایت مردمی که دخالت سوریه در لبنان را متوقف کند و به صلح با همه همسایگان خود، از جمله اسرائیل، بپردازد.

حمایت ایالات متحده از هر دولت جدید سوری باید به اقدامات آن دولت بستگی داشته باشد، نه به سخنرانی‌های رئیس‌جمهور احمد الشرع با لباس‌های جدید به سبک غربی او

حمایت ایالات متحده از هر دولت جدید سوری باید به اقدامات آن دولت بستگی داشته باشد، نه به سخنرانی‌های رئیس‌جمهور احمد الشرع با لباس‌های جدید به سبک غربی او. آیا سوریه اندازه و ماهیت حضور روسیه را در دو پایگاه اصلی روسیه در سوریه، پایگاه هوایی حمیمیم و پایگاه دریایی طرطوس، کاهش می‌دهد یا متوقف می‌کند؟ چگونه دولت الشرع با اقلیت‌ها، به ویژه کرد‌ها و نیرو‌های دموکراتیک سوریه که ایالات متحده مدت‌ها از آنها حمایت کرده است، برخورد می‌کند؟ آیا سعی می‌کند جلوی تأمین مالی و تسلیحات ایران به حزب‌الله از طریق سوریه را بگیرد؟ رویکرد ترامپ باید بر اساس پاسخ به این سوالات باشد.

در عین حال، برای ترامپ بسیار احمقانه خواهد بود که حدود ۲،۰۰۰ سرباز ایالات متحده مستقر در سوریه را به دلیل اینکه آنها برای مبارزه با گروه تروریستی داعش و نگهداری از ده‌ها هزار نفر از جنگجویان سابق داعش و خانواده‌هایشان در بازداشت حضور دارند، از سوریه خارج کند. سیاست ایالات متحده باید این باشد که همکاری خود با نیرو‌های دموکراتیک سوریه به رهبری کرد‌ها را حفظ کند تا وضعیت این میلیشیا (چه به عنوان نیرویی مستقل و چه به عنوان بخشی نیمه خودمختار از ارتش سوریه) و ایمنی آینده آن تضمین شود.

اسرائیل موفق شده است که حماس و حزب‌الله را به شدت تضعیف کند (اگرچه آنها را کاملاً نابود نکرده است). اما حوثی‌ها، دیگر نیروی نیابتی ایران، همچنان تهدیدی برای حمل و نقل بین‌المللی و کشتی‌های نیروی دریایی ایالات متحده در دریای سرخ هستند—با تسلیحات ایرانی. حوثی‌ها اعلام کرده‌اند که به نفع فلسطینی‌ها عمل می‌کنند، اما مشخص نیست که تصمیم اخیر آنها برای تعلیق بیشتر حملاتشان منعطف به آتش‌بس در غزه است یا اینکه آنها از واکنش قوی‌تر ایالات متحده تحت رهبری ترامپ می‌ترسند.

در هر صورت، ترامپ باید به ایران روشن کند که اگر هر کشتی نیروی دریایی ایالات متحده آسیب ببیند یا هر آمریکایی توسط این تسلیحات زخمی یا کشته شود، ایالات متحده پاسخ نظامی فوری علیه ایران خواهد داد؛ و باید به حوثی‌ها بگوید که اگر حملاتشان به حمل و نقل بین‌المللی را از سر بگیرند، نیرو‌های ایالات متحده تأسیسات آنها را هدف قرار داده و همه محموله‌های تسلیحاتی که برای آنها ارسال می‌شود را توقیف خواهند کرد.

وعده نادرست ثبات

روابط ایالات متحده با اسرائیل در دوران بایدن به نقاط اوج و فرود‌هایی رسید. در حالی که بایدن از جنگ اسرائیل علیه حماس حمایت می‌کرد، او همچنین تلاش کرد تا منتقدان اسرائیل در جناح چپ (و حتی در داخل وزارت امور خارجه و کاخ سفید خود) را آرام کند، با انتقاد مداوم از نحوه اداره جنگ توسط اسرائیل، تأخیر در تأمین برخی از کمک‌های نظامی ایالات متحده (شامل بولدوزر‌های زرهی و برخی مهمات) و تحریم ده‌ها گروه و فرد مستوطن اسرائیلی.

ترامپ فوراً محموله‌های توقیف‌شده را آزاد کرده و تحریم‌ها را لغو کرد، که نشان می‌دهد دولت ترامپ احتمالاً هیچ‌گاه کمک‌های نظامی به اسرائیل را به طور عمدی متوقف یا کند نخواهد کرد. در نهایت، قدرت نظامی اسرائیل یک ضریب قدرت ایالات متحده است و منافع ایالات متحده را پیش می‌برد.

اما ترامپ باید فراتر از اعلام حمایت کامل از اسرائیل و مخالفت با سلاح هسته‌ای ایران برود. برای دهه‌ها، این عقیده رایج بود که آشتی عربی-اسرائیلی تا زمانی که مسئله فلسطین حل نشده باشد، غیرممکن است، اما توافقات ابراهیم ترامپ این عقیده را زیر سوال برد. امروز، او باید به دنبال ثبات نادرست ناشی از بن‌بست بی‌پایان با ایران نباشد، بلکه باید به دنبال تحولی در منطقه باشد—تقویت تغییراتی که اسرائیل از قبل با تضعیف حماس در غزه و حزب‌الله در لبنان، نشان دادن آسیب‌پذیری نظامی ایران، و فراهم کردن زمینه برای برکناری دولت اسد به دست آورده است. ایالات متحده اکنون فرصتی برای حفظ ایران و متحدانش در وضعیت عدم تعادل دارد.

روابط رئیس‌جمهور ایالات متحده، رونالد ریگان، با اتحاد جماهیر شوروی یادآوری می‌کند که ممکن است بدون از دست دادن لبه تیز مبارزه ایدئولوژیک، با یک کشور دشمن وارد مذاکرات عملی شد. یک رئیس‌جمهور ایالات متحده می‌تواند با یک دشمن صحبت کند بدون اینکه وضوح اخلاقی خود را فدا کند و بدون اینکه حمایت از مردمی که آرزوی آزادی را دارند، علی‌رغم خطرات، کنار بگذارد.

ایالات متحده باید همیشه چنین مذاکراتی را به عنوان یک تاکتیک در مبارزه طولانی برای ایجاد یک خاورمیانه صلح‌آمیز در نظر بگیرد. حضور نظامی ایالات متحده نباید کاهش یابد. ترامپ باید از مزایای واشنگتن حداکثر استفاده را ببرد، که بخش زیادی از آن توسط اقدام اسرائیل ایجاد شده است. در چهار سال، ترامپ می‌تواند خاورمیانه‌ای به جا بگذارد که در آن دوستان واشنگتن بسیار قوی‌تر و دشمنان آن بسیار ضعیف‌تر از همیشه باشند.


منبع:www.tabnak.ir

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا